محل تبلیغات شما



 

شیوع آنفلونزای اسپانیایی در ایران

آنفلونزای اسپانیایی در 19 میلادی(سال 1297 شمسی)و در دوران سلطنت احمد شاه قاجار که مصادف با سال آخر جنگ جهانی اول بود،شیوع پیدا کرد.در جنگ جهانی اول،ایران یک کشور بیطرف بود.در سال 19 میلادی(1298 شمسی) آنفلونزای اسپانیایی شیوع یافت و در ایران هم گسترش یافت.در این زمان ،سپاهیان روسیه تزاری در استان قزوین و آذربایجان مستقر بودند. انگلیسی ها و سربازان هندی در بوشهر و بندر لنگه مستقر بودند.سربازان هندی نقش مهمی در گسترش آنفلونزای اسپانیایی در منطقه خلیج فارس داشتند و از بوشهر است که این آنفلونزا به هندوستان می رسد.

محمدعلی جمااده در مورد وضعیت اسف بار شیراز در آن دوره می نویسد:

"  در پایان جنگ جهانی اول،سه عامل مرگ زا وارد شیراز شده است. این سه عامل شامل قحطی،وبا و آنفلونزای اسپانیایی است.مردمان زیادی مردند و جنازه ها در همه جای شهر دیده می شدند.بازار و فروشگاه ها بسته بودند.دکتر،پرستار و دارویی وجود نداشت."

براساس گزارش سازمان بهداشت جهانی در سال 1924(6 سال بعد از اپیدمی آنفلونزای اسپانیایی) جمعیت ایران در آن زمان در حدود 10 میلیون نفر بوده است. تهران در سال 19 که آنفلونزای اسپانیایی شیوع یافته؛ 220000 جمعیت داشته و هزاران نفر بواسطه آنفلونزای اسپانیایی فوت کرده اند. آنفلونزای اسپانیایی از طریق مرزهای غربی ایران و از طریق بغداد وارد ایران شده و از طریق کرمانشاه،نهایتا به تهران رسیده است.در ماه اوت آنفلونزای اسپانیایی به همدان و قزوین رسیده است و پایان ماه اوت به بیرجند در خراسان و بندرانزلی در شمال ایران رسیده است.در اوایل سپتامبر شیوع آنفلونزای اسپانیایی در تبریز از طریق قفقاز اتفاق افتاده است.

شیوع آنفلونزای اسپانیایی در مناطق روستایی شدیدتر از مناطق شهری بوده است.بسیاری از مردمان سالم عشایر از آنفلونزا مرده اند.گزارش شده که بیش از 30 درصد عشایر قشقایی فوت کرده اند.در همین زمان،شیراز 50 هزار جمعیت داشته که 5000 نفر از آنفلونزا فوت کرده اند.در شهر کرمانشاه 1% جمعیت و در مناطق روستایی آن بیش از 20% جمعیت فوت کرده اند.

در تهران و در طی سه ماه 1% جمعیت فوت کرده اند.

  Dr. Dawdson  از همه گیری آنفلونزای اسپانیایی در سال 19 در کرمان گزارش کرده است.همزمان با آنفلونزای اسپانیایی،قحطی و وبا هم در کرمان وجود داشته است. وی از میزان مرگ و میرها،گزارشی نداده است.

منحنی مرگ و میرها در دنیا ناشی از آنفلونزای اسپانیایی بیشتر ن و مردان 15 تا 44 ساله را شامل می شده است ،اما در مورد ایران عوامل دیگری همچون قحطی،مصرف تریاک ،وبا و مالاریا،الگوی سن قربانیان را تغییر داده و عهده دار بیشترین مرگ و میرناشی از آنفلونزای اسپانیایی بوده است.بر اساس تخمین افخمی،مرگ و میر ناشی از  آنفلونزای اسپانیایی در ایران؛ بین 902400 (نهصد و دو هزار و چهارصد)تا 2431000(دومیلیون و چهارصد و سی و یک هزار نفر) بوده است.


 

آنفلونزای اسپانیایی

مقدمه:

این روزها که ما ساکنین کره زمین(من معتقدم که حیات در کرات دیگری و البته با موجودات متفاوتی وجود دارد) با بیماری کرونا دست و پنجه نرم می کنیم،اطلاع از بیماری جهان گستر دیگری در تاریخ به ما کمک خواهد کرد تا بعضی از جنبه های این نوع بیماریها را بهتر بشناسیم.در این صورت شاید بهتر بتوانیم با آن رفتار کنیم.

آنفلونزای اسپانیایی

بیماری همه جا گستر آنفلونزای اسپانیایی در 19،مرگ آورترین بیماری در تاریخ است.این بیماری حدود 500 میلیون نفر (یک سوم جمعیت آن زمان کره زمین)را آلوده کرد و 20 تا 50 میلیون نفر ؛از جمله 675000 امریکایی را کشته است.

این آنفلونزا قبل از اینکه به سرعت به سراسر جهان گسترش یابد،ابتدا در اروپا ، امریکا،و در بخش هایی از آسیا مشاهده شد.در این زمان هیچ نوع دارو و واکسن موثری بر علیه این بیماری وجود نداشت.

به شهروندان توصیه شد که از ماسک استفاده کنند، مدارس، تماشاخانه ها و مراکز کسب و کار بسته شدند و جنازه ها در مرده شوخانه ها تلنبار شده بودند.

علائم آنفلونزای اسپانیایی

موج اول این بیماری در فصل بهار شروع شد و عموما ملایم بود.بیمارانی که علائم این بیماری را از قبیل سرماخوردگی،تب و کوفتگی تجربه می کردند،معمولا بعد از چند روز درمان می شدند و تعداد مرگ و میرهای کمی گزارش شده است.

موج دوم که موجی شدیدا واگیردار بود با مرگ و میر زیاد در همان سال اتفاق افتاد.مبتلایان در طی چند ساعت یا چند روز با داشتن علائمی مانند آبی شدن پوست و آب آوردن شش ها که موجب خفه شدن بیمار می شد، می مردند.

عامل آنفلونزای اسپانیایی چه بود؟

بدرستی مشخص نیست که این آنفلونزا از کجا سرچشمه گرفته است،اگرچه قبل از گسترش آن به سایر نقاط جهان، ابتدا در اروپا،امریکا و مناطقی از آسیا مشاهده شده است.

با وجود این حقیقت که آنفلونزای 19 مختص به یک جا نبود،در دنیا بعنوان آنفلونزای اسپانیایی شناخته شد،زیرا اسپانیا آسیب شدیدی از آن دید و بدلیل ایام جنگ،اخبار مایوس کننده کشورهای اروپایی درگیر در جنگ منتشر نمی شد(اسپانیا در جنگ اول جهانی شرکت نداشت).

یکی از جنبه های نامعمول آنفلونزای اسپانیایی این است که بسیاری از افراد سالم و جوان -؛گروهی که بطور نرمال در مقابل این بیماریها مقاوم هستند؛-و از جمله اعضای ارتش را درگیر می کرد.

در حقیقت سربازان امریکایی که بواسطه این بیماری مردند ،بیش از آنهایی بودند که بخاطر جنگ کشته شدند.40 درصد اعضای نیروی دریایی امریکا مردند،در حالی که 36 درصد کل اعضای ارتش مبتلا شده بودند و کشتی ها و قطارهای پر از مسافر کمک کرد تا این ویروس کشنده به سراسر جهان گسترش یابد.

اگرچه تخمین زده می شود که آنفلونزای اسپانیایی 20 تا 50 میلیون قربانی داشته است،بعضی از تخمین ها حکایت از 100 میلیون قربانی دارد.تعداد واقعی قربانیان بدلیل نبود گزارشات پزشکی در بسیاری از نقاط کره زمین،امکان ناپذیر است.

آنچه آشکار است این است که مکانهای کمی از تهاجم این ویروس در امان بودند.در امریکا دامنه گسترش این بیماری ،شامل ساکنان شهرهای مهم و اصلی تا مناطق دورافتاده آلاسکا را شامل می شده است.حتی گزارش شده که رئیس جمهور امریکا ،وودرو ویلسون ،در اوایل 1919 در حالی که مشغول مذاکره برای پیمان ورسای بود و این پیمان منجر به پایان جنگ جهانی اول شد ؛ مبتلا به آنفلونزای اسپانیایی شده است.

چرا این آنفلونزا به آنفلونزای اسپانیایی مشهور شد؟

اگر چه اخبار این طور گزارش می دهند،اما مبدا اصلی این آنفلونزا،اسپانیا نیست.در طی جنگ اول جهانی ،اسپانیا یک کشور بیطرف در جنگ و دارای رسانه های آزاد بود که اولین ابتلا به این بیماری را در در اواخر ماه مه 19 در مادرید گزارش کردند.در این اثناء،کشورهای درگیر جنگ دارای سانسور ناشی از شرایط جنگی بودند و اخبار مربوط به آنفلونزا،روحیه سربازان را از بین می برد.و بدلیل اینکه گزارشهای مربوط به آنفلونزا،مختص اسپانیا بوده است ،باور بر این قرار گرفته که منشاء آن،اسپانیا بوده است.

آنفلونزای اسپانیایی از کجا آمد؟

دانشمندان هنوز بدرستی نمی دانند که منشاء آنفلونزای اسپانیایی کجا بوده است. تئوریهایی وجود دارد که فرانسه،چین،بریتانیا یا امریکا را منشاء آن می دانند. در امریکا ،اولین مبتلای گزارش شده،مربوط به اردوگاه کمپ فانستون در فورت رییلی کانزاس است که در 11 مارس 19 گزارش شده است.

بعضی باور دارند که سربازان مبتلا این بیماری را به دیگر اردوگاه های نظامی منتقل کرده و سپس جهان گستر شده است.در مارس 19، ،84000 سرباز امریکایی و در ماه بعد 1000 سرباز به خطوط جبهه اتلانتیک اعزام شده اند.

پایان آنفلونزای اسپانیایی

تا پایان تابستان 1919  که آنهایی که مبتلا بودند ،فوت کرده و یا ایمنی یافتند،آنفلونزای اسپانیایی به پایان رسید.


بمناسبت سال موش

حقایق جالبی در مورد موش:

  • موش ها موجودات باهوشی با سطوح پیچده ارتباطی هستند .
  • باور بر این است که موش ها با یکدیگر ارتباط فکری برقرار می کنند.آنها قادرند تجارب دیگران را حس کنند و این احساس قوی نشان می دهد که خودشان چگونه احساسی دارند.
  • صورت موش،احساسات او را نشان می دهد و دیگر موش ها در برقراری ارتباط،خُلق او را درک می کنند.
  • موش ها،جستجوگران خوبی هستند.آنها راه های مبتکرانه ای را برای ی حس کنجکاوی خود،جهت وارسی سوراخهای تنگ و جویدن موانع توسط دندانهای محکم شان پیدا می کنند.
  • موشها بطور باورنکردنیی،تمیز،منظم و سازمان یافته هستند.در درون خانه های پیچیده زیرزمینی خود،آنها فضاهایی را برای انبارکردن غذا،توالت رفتن و پناه گرفتن دارند.
  • موش ها دوست دارند در نزدیک خانه شان بمانند و غالبا برای یاقتن غذا، 3-8 متر از آن دور می شوند.
  • موهای روی چانه موش به او کمک می کند که گوشه ها و کناره های صاف و ناهموار،تغییرات دما و وزش نسیم و باد را حس کند.
  • موش ها دارای تعادل فوق العاده ای هستند و می توانند روی طناب های ریز یا سیم حرکت کنند.آنها از سطوح عمودی هم می توانند بالا بروند.
  • موش ها می توانند بدون وارد شدن آسیب به آنها،3-4 متر پرش کنند.

 

داستانی برای لیانا

نقشه بزرگ مورچه کوچولو

 

مورچه کوچولو علاقمند به مطالعه بود. اغلب به او سخنان نیشدار می گفتند.

"مورچه ها مطالعه نمی کنند.مورچه ها همواره مشغول جمع آوری غذای مورد نیازشان هستند."

مورچه کوچولو در تمام مدت روز مطالعه می کرد،مطالعه، مطالعه و مطالعه.

بقیه مورچه ها مشغول جمع آوری غذا بودند و آنها را در زیرزمین لانه شان انبار می کردند.

مادر و پدر مورچه کوچولو از رفتار او ناراحت بودند و مورچه کوچولو هم احساس بدی داشت.

در فصل پاییز که برگها می ریزند،مورچه ها باید غذای زمستان شان را در زیرزمین انبار کنند.

 

ملکه می خواست که انبار پر شود و تمام مورچه ها باید کار بیشتری می کردند.

مورچه کوچولو می خواست به جایی برود که بتواند مطالعه کند.

مورچه کوچولو می گفت ،من در کتاب خوانده ام که جایی به نام رستوران وجود دارد که مردم برای غذاخوردن به آنجا می روند و آنجا برای مطالعه خیلی خوب است.

مورچه ها به صف مشغول غذا آوردن بودند و تا غروب آفتاب مشغول بودند.

و مورچه کوچولو گفت: "اینجا یکی هست."

و مورچه ها به صف ،یکی پس از دیگری در حالی که یکی گوشت و دیگری کلوچه حمل می کردند به آنجا رفتند.

وقتی که آنها برگشتند،ملکه هم خوشحال بود.انبارها پر بود و آنها با خوشحالی زیاد فریاد می کشیدند.

 

پدر و مادر مورچه کوچولو او را در آغوش گرفتند.

خواهر کوچک او دستش را بالا برد و گفت:" حالا می فهمم.طوری که تو به مطالعه علاقه نشان می دهی ،مرا هم وادار می کند که نگاهی به کتاب بیندازم."


بمناسبت سال موش

موش و لیک موش:

چندی پیش کتابی از دکتر باستانی پاریزی مطالعه می کردم. استاد در توصیف وضع ادیبان و ملایان روزگار پس از تصرف اصفهان بدست افاغنه نوشته بودند که ملازعفران که مجتهد افغانی مورد قبول اشرف افغان بوده ،در مجلسی حضور داشته و گلستان و بوستان سعدی می خوانده و معنی و تفسیر می نموده است.

او وقتی به این شعر سعدی رسیده :

"گربه شیر است در گرفتن موش

 

لیک موش است در مصاف پلنگ"

اینطور معنی نموده است که گربه در گرفتن موش شیر است و لیکموش هم در افغانستان فراوان یافت می شود و حاضران تصدیق می کرده اند.


پر و پشم

(قصه ای برای لیانا)

پرطلایی و دم حنایی بچه های مامان شترمرغ بودند که به تازگی از تخم بیرون آمده بودند.

یک روز وقتی که مامان شترمرغ به خانه برگشت،سراغ پرطلایی و دم حنایی را گرفت،اما از آنها خبری نبود.هر چه گشت آنها را نیافت.

ناگهان از تعجب و ترس برخود لرزید!!رد پای شیر در آنجا دیده می شد و در کنار رد پای شیر،رد پای دو جوجه او؛ پرطلایی و دم حنایی؛هم دیده می شد!مامان شترمرغ با دل نگرانی همراه با ترس،تصمیم گرفت که بدنبال جوجه هایش بگردد.او رد پای شیر را دنبال کرد.

ردپا بداخل جنگل رفت و از آنجا بدرون یک غار ادامه یافت.در غار مامان شترمرغ،جوجه هایش را دید که در بغل مامان شیر بازی می کردند.

مامان شترمرغ فریاد کشید:

"با جوجه های من چکار می کنی؟ فورا اونا رو به من پس بده."

مامان شیر غرشی کرد و پاسخ داد:

" منظورت چیه؟اینا بچه های من هستند.این خیلی جالب و بی نظیره."

مامان شترمرغ گفت:

"اصلا هم جالب نیست.اونا جوجه های من هستند و من یک شترمرغم و تو یک شیر."

مامان شیر غرید:

" منظورت چیه؟این که مشکلی نیست.تو هیچ حیوانی را پیدا نخواهی کرد که حرف تو رو تایید کنه.من شرط می بندم.تو یک حیوان پیدا کن که بیاید و جلوی من ،و بگوید اینها بچه های من نیستند.این کار رو می کنی؟ من هم قول می دهم که در آن صورت ،اینها رو به تو بدهم."

مامان شیر سرش را چرخاند و یک غرش خشنی کرد.

مامان شترمرغ به سرعت به داخل جنگل رفت .او باید برای تک تک حیوانات،ماجرایش را تعریف می کرد.

وقتی به خانه میمون رسید و ماجرایش را به او گفت،میمون خیلی فکر کرد و سپس به او گفت که من یک فکری دارم.میمون به مامان شترمرغ گفت :

"یک لانه مورچه در عمق جنگل وجود دارد.این لانه مورچه آنقدر بلند است که از قد بسیاری از حیوانات بلندتر است. مامان شترمرغ ؛تو باید در جلوی آن تپه یک سوراخ بِکَنَی و آنقدر آن را ادامه دهی تا به طرف دیگر تپه مورچه برسد."

این پیشنهاد میمون خیلی طاقت فرسا بود و مامان شترمرغ پرسید:

"چرا؟ من خیلی کار دارم."

میمون گفت:

" گوش بده.سوراخ باید به پشت تپه مورچه برسد،جایی که هیچ حیوانی اون رو نتونه ببینه.وقتی که اون سوراخ را تمام کنی باید به همه حیوانات جنگل بگویی که در موقع غروب به کنار لانه مورچه بیایند. به مامان شیر هم بگو که بیایید ."

مامان شترمرغ قبول کرد و به سمت تپه لانه مورچه براه افتاد و شروع به کندن نقب نمود.وقتی که کارش تمام شد ،نزد تک تک حیوانات رفت و به آنها گفت که در موقع غروب خورشید برای دیدن محاکمه به تپه لانه مورچه بروند.

وقتی که همه حیوانات و مامان شیر به تپه لانه مورچه رسیدند،مامان شترمرغ به آنها گفت که چطور مامان شیر بچه های دلبندش را ربوده است. زرافه ها و بزهای کوهی و تمام دیگر حیوانات نگاهی به بچه هایی که مامان شیر نگه می داشت،انداختند و سرشان را به نشانه تایید تکان دادند.قرار شد ، از تک تک حیوانات در حضور دیگران پرسیده شود که آیا آن جوجه ها،بچه شیر هستند یا جوجه شترمرغ؟

مامان شترمرغ به حیوان ها گفت که اگر فقط یک نفر نزد مامان شیر و رو در رویش بگوید که آن بچه ها،جوجه مامان شترمرغ هستند،مامان شیر بچه هایش را پس خواهد داد.اما همه حیوان ها به زمین چشم دوختند وهیچ حیوانی قبول نکرد این حرف را بزند.او از هر کسی که می پرسید؛پاسخ می شنید که آنها بچه شیر هستند.

وقتی که نوبت به میمون رسید ؛او فریاد کشید:

"آیا تا حالا مادری را دیده اید که پوستش پشم داشته باشد،ولی بچه هایش پر داشته باشند؟ فکر کنید که چه می گویید.مامان شیر،پشم دارد و جوجه ها پر دارند.آنها بچه های مامان شترمرغ هستند."

و فورا میمون به داخل نقب پشت تپه لانه مورچه پرید و فرار کرد.دوید و دوید تا از آن طرف نقب بیرون آمد و بلافاصله بداخل جنگل دوید و قبل از اینکه هیچ کسی فرار او را ببیند ،در داخل جنگل پنهان شد.

مامان شیر سعی کرد با یک جهش او را بگیرد،اما میمون خیلی سریع عمل کرده بود.وقتی شیر بدنبال میمون می دوید،جوجه های شترمرغ هم آزاد شدند و به سمت مادرشان پریدند.مامان شیر از سوراخی که شترمرغ در زیر لانه مورچه ایجاد کرده بود،خبر نداشت و مرتب از این سوراخ به سمت سوراخ دیگر می رفت و تلاش می کرد میمون را در داخل یکی از آن سوراخ ها پیدا کند.

او مدتی در اطراف تپه مورچه می گشت و منتظر دیدن میمون بود!!و در این مدت مورچه های عصبانی سر و صورت و گوشهایش را نیش می زدند.


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها